حلماحلما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

هدیه آسمونی

بابا تبدیل به "بابات" شد

سلام بامزه من حلما جونی بعضی اوقات که ما وقتی باباعلی از سرکار میاد یا تلفن میکنه بهت میگیم بدو حلما باباته....شما هم هر وقتی به بابا میگی" بابات".....صداش میکینی بابات بابات خیلی خنده داره   ...
27 دی 1394

نگاه کردن توی آینه

سلام بر فرزند دلبرم حلما خانومی شما آینه خیلی دوست داری و خیلی زود هم اسمشو یاد گرفتی و میگفتی آنه دیروز برده بودمت جلوی آینه گفتم این کیه؟  (همیشه میگفتی مامان ...دیگه خودتو نمیگفتی) اما دیروز گفتی ما ما ن     ....... حمما   ...
21 دی 1394

تاب بازی تو چادر....

سلام نازدونه.الان 2 روزی میشه مریض شدی.تب خفیف داشتی و الان هم که کلی سرفه میکنی وگرفتگی بینیت هم اذیتت میکنه چون اجازه نمیدی قطره برات بریزم دخترجون. اصل مطلب این بود که یکی دوبار بابا مجید یه به قول شما بجید و مامانی شما رو تو چادر گذاشتن و تاب دادن .الان هر وقت چادر بببینی خودت میای و میشینی توش و میگی تاب بازی تاب بازی... تازه اینکه بعد 1 دقیقه یا حتی 10 دقیقه شما رو بذاریم زمین یه گریه ای میکنی و یه پایی میکوبی که بیا و ببین هرچی هم تاب میخوری واسه خودت میخونی    تاب تاب عباسی مامانی میگه خدا منو .....شما میگی نه مامانی میگه اگه میخوای بندازی بغل .........   شما هر سری اسم یکی رو میگی(بابا *ماما...
21 دی 1394
1